هر چیز در این دنیا می میرد و فنا می پذیرد. پول، ثروت مادی، سلامتی، زندگی، انسان، درخت حتی آهوی خرامان و حتی طاووس رنگارنگ. زیباترین بناهای زمین را هم که بسازی باز روزی از بین خواهد رفت. چون این عکس، چون این خانه که آبستن هزاران هزار خاطره از اهالیش است. خانه ای که چه روزهای تلخ و شیرینی زیر سقف آن رقم نخورده است. چه خنده ها و گریه هایی را که نشنیده و چه شور و شوق هایی را از درب و پنجره اش نتابیده است. آن نیز، ویران شده است اما…
اما به عقیده من، تنها یک چیز است که فنا نمی پذیرد. تنها یک چیز است که زندگی را ارزش زیستن می دهد و آن عشق است. خانه ویران شده اما دربی بسوی حیاطی سبز، همچون باز مانده و زیبایی روزهای زیبایش را فریاد می زند. عشق همچون این درچه است. هرچیزی از بین می رود اما اگر عشقت را پیدا کردی، تبدیل به موجودی فرازمینی می شوی. دیگر مرگ یارای پایان بخشیدن به جانت ندارد. که جان، جان معشوق می شود. دیگر حتی مرگ هم، بی معنی می شود، عمر بی معنی می شود.
چه بسیار مشتریانی که برای خانه ای زیبا، از من درخواست فرم و رنگ و لعاب و تزئین می کنند. نمای سنگی، از سنگ های عباس آبادی که آبادی نمی آورد. گچ بری های آنچنانی، زیربنای زیاد، محوطه سازی فرانسوی – ایرانی، پنت هاوس با ویوی ابدی… اما هیچ کدام از این ها، خانه را زیبا نمیکند. هیچکدام از این ها توان زیبا و شیرین کردن عمر و زندگی را ندارند. خانه ی کاهگلی که در آن عشق باشد، به تمام قصرهای دنیا می ارزد.
خوش به سعادت آن هایی که عشق را یافتند.